آقای تیموری راننده اتوبوس خوب مدرسمون
البته درسته که وقتی عصبی میشن خیلی ترسناک میشن ولی در هر صورت خیلی برامون عزیزن
یه روز داشتیم از مدرسه بر می گشتیم رفتم پیش آقای تیموری تا ازش بخوام درو باز کنه تا ما رو پله ها بشینیم:
- سلام آقای تیموری تقبل الله میشه درو باز کنین ما بشینیم ( نکته :به مطلب قبلی توجه کنین)
- تقبل الله نه نمیشه سرده
- تقبل الله هوا به این خوبی
یهو برگشت سمتمو بلند با انگشت اشاره ای سمت من دراز شده گفت:
- this is girl
همه بچه ها زدن زیر خنده منم گفتم:
- جدی؟؟؟؟؟؟؟؟
به خودش اشاره زد و گفت:
- this is boy
- فک نمیکنین واسه زدن این حرف یکم دیره
- مرد چی میشه به انگلیسی؟
- فک نمیکنم مرد به کارتون بیاد شما باید دنبال خیلی خیلی پیر مرد باشین
- خب پیرمرد چی میشه
- میشه old man
نگینو صدا زد و گفت:
- نگین پیرمرد چی میشه این الان میخواد مسخره م کنه الکی میگه
- نه راس میگه میشه old man
- چی چی؟؟ اردن؟؟؟
بچه ها که دیگه ترکیده بودن منم نزدیک نیم ساعت داشتم Pronunciation تمرین می کردم با آقای تیموری
یه بار داشتیم از مدرسه بر میگشتیم و من و دوستم روی پله های اتوبوس نشسته بودیم ( بماند که هر کی ما رو دید بهمون گفت اونجا چیکار میکنیم )
وسطای راه یه شیخی رو دیدیم که داشت تو پیاده رو راه می رفت. درجا آقای تیموری صدام زد : صبااااا؟؟
- بله آقای تیموری؟؟
- شیخو دیدی؟؟
- بله. میخواستم بهش بگم تقبل الله که شما صدام کردین
و این جا بود که تلاش های آقای تیموری شروع شد:
- توقلا....تقلبلا....تلقا....
- نه آقای تیموری تقبل الله
- تقبلا
- نه تبقل الله
و صدای هماهنگ بچه ها: تبقل الله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- اه ه ه لال شدم تقبل الله
- تقبل الله
- آفرین درس شد دست بزنیننننننن
یه روز که ما سوار اتوبوس شدیم تا برگردیم به خونه هامون آقای تیموری زود تر از بقیه ی اتوبوسا راه افتاد .
هنوز کامل از در حیاط مدرسه خارج نشده بودیم ( یعنی در پشت اتوبوس هنوز داخل مدرسه بود) که متوجه شدیم یکی از بچه ها جامونده و داره در پشتی رو می زنه تا ما آقای تیموری درو باز کنه اما آقای تیموری وقتی شنید اون پشت دره مثل چی پاشو رو گاز فشار داد و ماشین به شدت به راه افتاد
اگه تا حالا کارتون up ( کارل فردریکسن ) رو دیده باشید هم می تونید قیافه ی آقای تیموری رو تجسم کنید هم اخلاقیاتش رو.
مث اون بد اخلاق و بد جنسه
یه روز داشتیم از مدرسه بر گشتیم که یکی از بچه ها (آقای تیموری چون دو سال اونو می رسوند باهاش راحته و خیلی دوستش داره) داشت پیاده می شد.
آقای تیموری یه بوق زد و گفت : به خانواده سلام برسون .
اونم نشنید و گفت : چییییی؟؟؟
اونم دوباره بوق زد و گفت : به خانواده سلام برسون .
اونم دوباره نشنید و گفت : چییییی؟؟؟
اونم باز بوق زد و گفت : به خانواده سلام برسون .
اونم دوباره نشنید و گفت : چییییی؟؟؟
این دفعه من سرمو بردم و گفتم : بابا به خانواده سلام برسون .
بعدم منتظر جواب اون نشدم و اومدم داخل و گفتم : بزرگیتونو می رسونه .
گفت می دونستم نگین (همون دختره) اینو میگه چون خیلی با ادبه .
برگشتم گفتم آره خیلی با ادبه اما اینو من گفتم .
اونم دیگه ضایع شد و سکوت اختیار کردن رو بهتر دید .( ادبی حرفیدنم براتون قابل هضم بود؟؟؟)
اینم یکی از سوتی های تیموری
یه روز تو ماشین یه آهنگ باحال گذاشت منم که همیشه پشت راننده میشینم بعد بچه ها به من گفتن بهش بگم آهنگو عوض نکنه ( چون عادت داره آهنگی که قشنگه رو عوض میکنه ) منم گفتم : آقای تیموری لطفا آهنگو عوض نکنید.
بعد فکر می کنید چی شد؟؟؟
آهنگو عوض کرد میگه : این خوبه؟؟؟؟
میگم : نه همون قبلیه
( این زده بود عقب و من فکر می کردم زده جلو )
باز زد عقب تر و انقدر آهنگ ها رو عوض کرد که یه آهنگ قشنگ اومد و گفتیم همین باشه
توجه
این مطلب دقیقا مطابق حقیقت است!!!!
.
.
.
.
آقای تیموری راننده ی سرویس مدرسه ی ماست
از نظر همه در اولین نگاه پیرمردی بد اخلاق ، خپل ، چهار چشم ، سیگاری و خیلی چیزای دیگه ست
اما اگر یکم باهاش رفت و آمد کنی باید شکمتو بگیری و بخندی
البته به قول دوستام این وسط بلبل زبونی های منم بی نققش نبودا!!!!!!
خلاصه از این به بعد می خوام سوتی هاشو بذارم شمام بخندین
پس منتظر مطالب بعدی باشین
صفحه قبل 1 صفحه بعد